> مرگ شرم (شعر)
زینب می گفت و سخت روشن می گفت
از داغ سری بریده، بی تن می گفت
در معرکۀ یزید با حنجر سرخ
از مرگ شگفت شرم دشمن می گفت
+ نوشته شده در جمعه بیست و سوم دی ۱۳۹۰ ساعت توسط شهاب الدین رهنما
|
زینب می گفت و سخت روشن می گفت
از داغ سری بریده، بی تن می گفت
در معرکۀ یزید با حنجر سرخ
از مرگ شگفت شرم دشمن می گفت
شهاب الدین رهنما